کد مطلب:314463 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183
متوسل به امام حسین و حضرت اباالفضل شده بودم
خانم منصوره سادات بروجردی، سه كرامت به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام فرستاده اند، ذیلا می خوانید:
1. این جانب منصوره سادات بروجردی كاظمینی [1] در حدود سال 76 و 1375 شمسی به بیماری سختی دچار شدم و روز به روز حالم بدتر می شد. این بیماری به شدت مرا ناتوان كرده بود، به پزشكان زیادی مراجعه كردم، نوار آنسفالوگرافی از من گرفته شد و داروهای زیادی تجویز شد، ولی داروهایشان نتیجه بخش نبود و از من قطع امید كرده بودند، در حالی كه خود و افراد خانواده ام دست به دامن ائمه اطهار، آل الله بودیم. بیش از همه پدر و مادرم ناراحت بودند و من همچنان با این بیماری دست و پنجه نرم می كردم. خودم متوسل به امام حسین و حضرت اباالفضل علیهماالسلام شده بودم، تا این كه شبی كه بر روی تخت دراز كشیده بودم و كاملا هشیار بودم و همه چیز را به چشم می دیدم، آقایی نورانی و فوق العاده زیبا و رشید اندام را بالای سرم مشاهده كردم كه دست در بدن نداشتند و به جای آن دو رشته نور سبز رنگ زیبا تا بالای سرم كشیده شده بود. نور سبز رنگ روی صورت من افتاده بود، گویی صورتم را نوازش می كرد در آن حال هاتفی به من گفت: ایشان آقا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام هستند و من با التماس از ایشان شفایم را درخواست می كردم. بعد از این منظره زیبا دیگر چیزی متوجه نشدم.
فردای آن روز وقتی این موضوع را به پدرم گفتم، ایشان فرمود: تو به نظر آقا حضرت ابوالفضل علیه السلام عمویت شفا گرفته ای. من بعد از این مكاشفه خیلی امیدوار گردیدم و رفته رفته حالم رو به بهبودی رفت تا این كه سلامتی ام را از صدقه سر آقا حضرت ابوالفضل علیه السلام به دست آوردم و این چنین بود كه علاقه ام نسبت به آقا قمر بنی هاشم صد برابر شد و همواره یاد ایشان در درونم زبانه می كشد و با یاد ایشان زندگی می كنم.
[ صفحه 411]
1. این جانب منصوره سادات بروجردی كاظمینی [1] در حدود سال 76 و 1375 شمسی به بیماری سختی دچار شدم و روز به روز حالم بدتر می شد. این بیماری به شدت مرا ناتوان كرده بود، به پزشكان زیادی مراجعه كردم، نوار آنسفالوگرافی از من گرفته شد و داروهای زیادی تجویز شد، ولی داروهایشان نتیجه بخش نبود و از من قطع امید كرده بودند، در حالی كه خود و افراد خانواده ام دست به دامن ائمه اطهار، آل الله بودیم. بیش از همه پدر و مادرم ناراحت بودند و من همچنان با این بیماری دست و پنجه نرم می كردم. خودم متوسل به امام حسین و حضرت اباالفضل علیهماالسلام شده بودم، تا این كه شبی كه بر روی تخت دراز كشیده بودم و كاملا هشیار بودم و همه چیز را به چشم می دیدم، آقایی نورانی و فوق العاده زیبا و رشید اندام را بالای سرم مشاهده كردم كه دست در بدن نداشتند و به جای آن دو رشته نور سبز رنگ زیبا تا بالای سرم كشیده شده بود. نور سبز رنگ روی صورت من افتاده بود، گویی صورتم را نوازش می كرد در آن حال هاتفی به من گفت: ایشان آقا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام هستند و من با التماس از ایشان شفایم را درخواست می كردم. بعد از این منظره زیبا دیگر چیزی متوجه نشدم.
فردای آن روز وقتی این موضوع را به پدرم گفتم، ایشان فرمود: تو به نظر آقا حضرت ابوالفضل علیه السلام عمویت شفا گرفته ای. من بعد از این مكاشفه خیلی امیدوار گردیدم و رفته رفته حالم رو به بهبودی رفت تا این كه سلامتی ام را از صدقه سر آقا حضرت ابوالفضل علیه السلام به دست آوردم و این چنین بود كه علاقه ام نسبت به آقا قمر بنی هاشم صد برابر شد و همواره یاد ایشان در درونم زبانه می كشد و با یاد ایشان زندگی می كنم.
[ صفحه 411]
[1] منصوره سادات بروجردي، فرزند عالم متقي، حامي و مروج مكتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام آيت الله العظمي حاج سيد محمدعلي بروجردي كاظميني مي باشد.